رمان طلسم خون222

بابا بااطمینان جواب داد
_بله حاج اقا
عاقداینباراول به من بعدبه ماروین چشم دوخت
_دوشیزهه اریکا ادیب فرزند آریاادیب درسته دخترم؟
سری تکون دادم که اینبارازماروین پرسید
_اقاداماد،ماروین محتشم درسته پسرم
ماروین بله ای گفت که پوزخند صدا داری زدم
هه عاقدم دلش خوش بودا،نه من دوشیزه ی پاک دامنی که فکرمیکرد، بودم، نه ماروین ۸۰۰ساله ازش کوچیکتربود
درواقع این عوضی یه خون اشام پیربودکه فقط ظاهرش جوون موندهه بود
عاقد شروع به خوندن خطبه کرد
_دوشیزه محترمه مکرمه سرکارخانم اریکا ادیب ایا به بنده وکالت می دهید شمارا به عقد دائم وهمیشگی اقای ماروین محتشم فرزند کامران محتشم دربیارم،ایابنده وکیلم؟
نفس توسینه ام حبس شد،زنی ازتوجمع دادزد
_عروس رفته گل بچینه
*خدایا نجاتم بدهه خواهش میکنم لطفا نزار این عقد لعنتی جاری شه خدایا یه کاری بکن
عاقد دوبارهه پرسید
که همون زن بلندگفت
_عروس رفته گلاب بیارهه
عاقد دوبارهه چندتاچرتوپرت تحویلمون دادو برای بارسوم پرسید
که اینبار زن دیگه ای ازجمع بلندگفت
_عروس زیرلفظی میخواد
صدای ماروین رو به راحتی ازصدای جیغودستوهورا تشخیص دادم که باحرص غرید
_لال مونی گرفتی ،بله رو بگو تمومش کن این مسخره بازیو
پوزخندم عمیق ترشد
_خوبه خودتم قبول داری مسخره بازیه
جعبه ای رو روپام گذاشتو زیرگوشم عصبی گفت
_بله رو بگو تااون روم بالانیومدهه خودت که بهتر میدونی یه زنگ بزنم شر ارسلان ادیب کندهه شده
وحشت زدهه نگاش کردم که بالبخندپیروزی عقب کشید
جعبه ی سرمه ای رنگ روی پامو محکم فشاردادم
همهمه ها باصدای مجدد عاقد قطع شد
_عروس خانم برای چهارمین بارمیپرسم ،ایابه بنده وکالت میدهیدشمارا به عقد دائموهمیشگی اقای ماروین محتشم فرزند کامران محتشم دربیارم،عروس خانم وکیلم؟
چشاموبستموبغض لعنتیموباصدا قورت دادم
دهن بازکردم جواب بدم که صدای بلندشلیک گلوله توعمارت پیچید
باترس چشامو بازکردم
صدای جیغ زن هاو فریاد حاضرین جمع بلندشد
در عمارت باصدای بدی بازشدو صدای کوبیده شدنش همه رو ازجاپروند
شوکه به تعداد ادمایی که مثل مورو ملخ بالباسای سرتاپا سیاه وارد عمارت شدن نگاه میکردم
باصدای اشنای شخصی جمعیت به سرعت نور پراکنده شد