رمان طلسم خون298

*خداروشکر پیگیرنشد
سری تکون دادورفت سمت کمد
بیخیال من، حوله ی دورشو بازکرد،جلوی چشای گرد شده ام شورتشو پوشیدو به سمت تخت رفت
من اما هنوز ماتم بردهه بود وباچشای گرد شدهه زل زده بودم به جای خالیش
لامصب انگار اولین بار بودمیدیدمش
چقد سکسی بود
اوفف
_مگه نمیخواستی دوش بگیری
گیج برگشتم سمتش
_چی
درازکشیدروتختوساعدشو گذاشت رو چشاش
_میگم مگه نمیخواستی بری حموم ،برو زودبیا بخوابیم
_اهان،میرم الان
سریع حوله وتیشرتمو برداشتمو راهی حموم شدم
بابسته شدن در نفس راحتی کشیدم
هوفف خدانکشتت اریکا
انگار اولین بارهه میبینیش
چته انقد داغ کردی
یه جوری هیز بازی درمیاری انگار نه انگار شوهرته و چندباربهش دادی
ضربه ای به پیشونیم زدمو سریع دوش اب رو بازکردم
تقریبا یه ساعتی طول کشیدتا راضی شدم از زیردوش بیرون بیام
باحوله بدنمو خشک کردموتیشرتمو پوشیدم
باپیچیدن حوله ی کوچیکی دورموهای خیسم ازحموم بیرون اومدم
هیجان زدهه اومدم برم سمت تخت که بادیدن ارسلان غرق درخواب بادم خالی شد
هوف چه زود خوابش برد
به خودم تشرزدم
بسه دیگه اریکا شورشو دراوردی مثل دخترای هول شدی
بیچارهه چیکارمیکرد خوب خوابش میومد دیگه
برگشتم سمت میزارایشمو شروع به خشک کردنو شونه زدن موهام کردم
دراخر چندپیس از ادکلن گل یاسم به گردنو موچ دستام زدم
رفتم رو تختوکنار ارسلان دراز کشیدم
دلم بی تاب اون بدن عضله ایو سفیدش بود
سرمو روسینه اش گذاشتم که بین خوابوبیداری متوجهم شدو کامل دراغوشم گرفت
جوری توبغلش بودم که من پشتم بهش بود اون دستاش دور کمرم حلقه شده بودو یه پاش رو انداخته بود روم
لعنتی الان که بدتر بود
کاش نمی رفتم توبغلش اینجوری من بدبخت چجوری میخوابیدم
بدن لختش از یه طرف از طرف دیگه کیر بزرگش چسبیده بود به خط وسط باسنم
تکونی خوردم که وضعم بجای بهترشدن بدترشد
حالا تیشرتمم بالا رفته بود وقشنگ اون عضو بزرگش از روشورت چسبیده بودبه باسن لختم
نفسام کش دارشده بودو قلبم تند میزد
خیس شدن دوباره ی واژنمو به وضوح حس میکردم
دلم فراترازاینارومیخواست
تکون دیگه ای خوردم تا التش بیشتربه باسنم مالیده بشه
این شدکه وقتی به خودم اومدم
دیدم دارم باسنم رو دایره وار به الت ارسلان میمالم
لبامو گاز گرفتم تا صدام یوقت درنیاد
_اروم بگیر دیگه چقد وول میخوری