رمان طلسم خون133

دستش دوبارهه رو بهشتم نشست
_اومم
_بهم بگو چی میخوای
*درسته پشتم بهش بودولی نمیتوستم چیزی که میخوادبشنوهه روبگم
حرفی نزدم که بهشتمومحکم چنگ زدوفشورد.
_اخ
_این کوپلت بدجور میخارهه،اوم نگا دستمو،هنوزلاش نزاشتم ولی خیس خیس شده
_اومم..اه..لطفا
انگشتشو بین چاکش کشید
_اوف چه نرموخیسه
_ارععع
_دوس داری بخورمش؟
*درسته داشتم ازشدت شهوت میمردم امازمان پریودم بود،صبح یه لک کوچیک روشورتم دیده بودم
باخجالت زمزمه کردم
_پریودم...یعنی..صبح یه نشونه هایی ازش دیدم
_اخ حتی تصورشم نمیکنی چقددهنم ازتصوراب حشرو خون کوست اب افتادهه
_بس ...کن
*تابخوام حرکتشوحلاجی کنم،منو به پشت خوابوند روتختوتابه خودم بیام بین پاهام قرارگرفت
شوکه نگاش کردم
جدی جدی میخواست اینکارو کنه؟!
_ننههه
_هیشش
*باقرارگرفتن لباش رو چاک تپلم ،لرزیدم
بادوتاانگشت لاشوبازکردوزبونشوازبالاتاسوراخم کشید
اهی ازته دل کشیدم
لعنتی زبونش خیسوداغ بود
بازبونش مایع لزج کوسمولمس کرد
زبون زدناش به قدری عمیق شدکه تقریبا داشتم ازلذت وشهوت بیهوش میشدم
به سختی جلوی جیغ زدنموگرفته بودم
تن تن لای پامولیس میزد
_عاااحح..بخورش..ارعه..اییی
باشنیدن حرفم جری ترشد
چنان کوسمومک میزد که جونم داشت بالامیومد
ملچ مولوچش کل اتاقوپرکردهه بود
مایع گرمی از واژنم سرازیرشد
انگاراونم متوجه شدکه ازحرکت ایستاد
سرشوعقب برد
خماروگیج خم شدم نگاهیی به لای پام انداختم
لبه های صورتی واژنم ازشدت شهوت متورم شدهه بود
چیزی نتونستم ببینم
باتردیدبه اون که نگاه خیره اش به پایین تنم بودچشم دوختم
سرشو دوبارهه به کوسم نزدیک کرد
_اگه کنجکاوی بدونی چی بودهه،بایدبگم خونه
*باچشای گردشدهه نگاش کردم
واقع میخواست اینکاروکنه ،ازتصور خوردن خونم توسطش کوصم نبض گرفت
باقرارگرفتن زبونش لای پام اه بلندی ازبین لبام خارج شد
داشتم میمردم
حرکت زبونش وتلمبه هایی که باهاش توسوراخم میزد
باعث شد،گرمای شدیدی زیردلم بپیچه وبشدت بلرزم
بالیس اخرش،ابم باشدت بیرون پاچیدو دقیقا تودهنش خالی شد
بی حال چشاموبستم
حالاکه اروم شدهه بودم،دردکمی رو زیردلم حس میکردم
نشونه های ماهیانه ام بود،کاریش نمیشدکرد
ارسلان شلواروشورتموهمزمان،بالاکشید