رمان طلسم خون141

Fati.A Fati.A Fati.A · 1404/1/18 10:19 · خواندن 1 دقیقه

باشنیدن صداش بی ارادهه نگاهم سمتش کشیده شد
بادیدن آلت بزرگوسیخ شده اش ،چشام تااخرین درجه گردشد
لپام ازخجالت سرخ شدن
نگاهموازش گرفتم
قدمی جلوبرداشت که بایه تصمیم یهویی،ازروتخت پایین پریدم
نمیتونستم اجازهه بدم اولین رابطه امون اینجوری شکل بگیره

به سمت دردویدم
وسطای  راه ،موهام ازپشت کشیده شد
جیغی کشیدمو دستمو روموهام گذاشتم
بی توجه به دردی که میکشیدم پرتم کرد روزمین
قلبم ازشدت ترس تن تن میزد
باچشای لبالب اشک گوشه ی اتاق جمع شدم
جلواومد،تاجایی که گرمای تنش رو حس میکردم
نگاه ترسیده اموازش گرفتم که چونه امومحکم گرفتو سرموبلندکرد
چشای خیسم به چشای سردوبی رحمش دوخته شد
_یالاتاصب قرارنیس نازتوبکشم،بخورش
_چی...چی..داری میگی...من

*نزدیکترشد
حالتمون جوری بودکه من روزانوهام نشسته بودمواون سرپابود
بانزدیکترشدنش
آلتش به لبام چسبید
باچشای گردشدهه نگاش کردم
_چیکار...می....
بافرو رفتن حجم زیادی داخل دهنم،خفه شدم
-اوففف دهنت چه داغه،جون میده واسه ساک زدن

قطره ی اشکی ازچشمم چکید
باورم نمیشد،داشت اینکارومیکردباهام
دست بردموهاموچنگ زد
_زودباش دهنتوبیشتربازکن،دندون نزن ففط،دراون صورت دندوناتو تودهنت خوردمیکنم

مطیع کاری که گفتوکردم که حجم بیشتری رو داخل دهنم هل داد
عقی زدم خواستم درش بیارم که نزاشت
دهنم به قدری کش اومدبودکه فکم دردمیکرد
آه عمیق ومردونه اش توسرم پیچید
شروع به حرکت کرد
اروم تودهنم تلمبه میزد
مزه ی بدی نداشت،امادهنم ازبزرگیش داشت پارهه میشد

_جونمم،ارعه بخورش،قشنگ بازبونت لیسش بزن،انقدلیس بزن تا دیگه هوس کیرنکنی

اشکام، ازتوهیناشو حرکت التش تودهنم ،کل صورتموخیس کردهه بود
بعدازدقایق طولانی ازدهنم بیرون کشید
لبام بزوربسته شد
فکم داشت میشکست